دقيقه ها - ساعتها - روزها

بداخلاق بودن... جدی بودن و دعوا کردن ... در حالی که سخت است.... با کنترل ، بدون عصبانیت یا بهتر است بگویم نه کلاً هدایت شده با عصبانیت و هدفمند و وظیفه بیسد 3 آبان است چهارشنبه ای است در 1396 ممکن است ع د ل ی مدیرمان بشود.... تحمل بقیه... تحمل این که محبوب نباشی که هیچ ، از تو بدشان بیاید ... و در عین حال کارت را بکنی... کارهای زندگی ات را منظورم است... باید دنبال هدف باشی... دنبال هدفی باشی... یادم هست یک بار سر توزیع کارانه بهم برخورده بود که چرا به ش ف ی ع ی ، عین من پول  داده اند چون فکر می کردم - و درست هم فکر می کردم به لحاظ اصولی - که خیلی بهترم از او ... خوب طول کشید تا بفهمم که یک من ماست چقدر کره دارد و شاید الان فهمیده باشم... حالا هم اگر ع د ل ی مدیر بشود، و این پسره س ل ی را معاون کند همان احساس را خواهم داشت  .... اگر هم نه که ... در مورد این وضعیت صبحهایم و مرخصی هایم و ... چه باید بکنم؟ درستش می کنم عه الان عنچوچک دارد بیرون در دادسخن می دهد در خصوص وضعیت بودجه... چقدر تهوع آور است حال به هم زن بی خود بی شخصیت تربیت نشده... البته این جا خیلی می بینی از این آدمها + نوشته شده در  چهارشنبه سوم آبان ۱۳۹۶ساعت 11:25  توسط ترلان كرماني  |  دقيقه ها - ساعتها - روزها...

تکلیف غی بت امو روشن کنم یا نکنم و ولش کنم   رتبه بندیو جدی بخونم  موا ف ق تن امه آ و پ رو رتتتت  برنامه ورزشی صبح  ب ی دار شدن زود ص بح  دور ریختن اضا ف ه ها  کس ر ی؟  برنامه س ن دای مامان اینا؟  لکه گیری م ا شین  مبله کردن ط بقه 5  روبراه کردن ه ش تگرد  رنگ کردن و م رت ب کردن خونه  مرتب کردن ع ک س ها   تولد کوشولی موشولی بالاخره چی؟  وات اباوت آس؟؟؟(به خاطر ز ن ده ی اد مای کل ج ک سون)  پیگیری اب لاغ های تا الان  + نوشته شده در  یکشنبه هفتم آبان ۱۳۹۶ساعت 9:53  توسط ترلان كرماني  |  دقيقه ها - ساعتها - روزها...